بالا را نگاه می کنم اعدادی ، هفت یا هشتند پرواز می کنند


  نمی دانم کجا می رسند اما می روند


  پسرکی روی لبه بام ایستاده


  کفشها روی لبه سیمانی جابجا می شوند


                    بالا را نگاه می کنم


  پری آرام بدون پرنده اش پرواز می کند


  رو به آسفالت ها و عابران


  از بطن نور صدایی تاریک می آید


  و از میانش اعدادی ، هفت یا هشتند پرواز می کنند


         نمی دانم کجا می رسند اما می روند


  مردم پائین توی خیابان جمع می شوند


         و دخترکی آهنگ
Papilon  رو پرواز می ده


  روی بالش پرهای هفت یا هشت می خوابم


           می خواهم خواب پرنده ها ی مسافر را ببینم

 

نظرات 5 + ارسال نظر
دختری که هیچ کس و جز تو نداره یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 01:57 ق.ظ http://banooyemah.blogsky.com

سلام گلم

در کلبه ای که به اندازه یک تنهایی ست
دل من که به اندازه یک عشق است
به بهانه های ساده ی خوشبختی خود مینگرد
من از نهایت تاریکی شب حرف می زنم
من از نهایت شب عشق حرف می زنم
اگر به کلبه ی من آمدی ای مهربان
برای من چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم!!!

موفق باشی

شایان یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 09:36 ق.ظ http://7aseman.parsiblog.com

سلام سپهر جان
خیلی زیبا بود و دلنشین
موفق باشید

مازیار چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 12:04 ب.ظ http://future2010.blogsky.com

سلام ...
پیشاپیش عید سعید فطر رو به شما و همه مسلمانان دنیا تبریک میگم
مخلص داش سپهر
موفق باشی.

sogol پنج‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 11:00 ب.ظ http://guilty.blogsky.com

az sher o adabiat chizi halim nemishe:d vali khoob bood bye

پریا دوشنبه 16 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 01:27 ب.ظ http://www.doneyebarf.persianblog.com

سلام چقدر قشنگ بود .
...
از بطن نور صدایی تاریک می آید ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد