بالا را نگاه می کنم اعدادی ، هفت یا هشتند پرواز می کنند
نمی دانم کجا می رسند اما می روند
پسرکی روی لبه بام ایستاده
کفشها روی لبه سیمانی جابجا می شوند
بالا را نگاه می کنم
پری آرام بدون پرنده اش پرواز می کند
رو به آسفالت ها و عابران
از بطن نور صدایی تاریک می آید
و از میانش اعدادی ، هفت یا هشتند پرواز می کنند
نمی دانم کجا می رسند اما می روند
مردم پائین توی خیابان جمع می شوند
و دخترکی آهنگ Papilon رو پرواز می ده
روی بالش پرهای هفت یا هشت می خوابم
می خواهم خواب پرنده ها ی مسافر را ببینم
سلام گلم
در کلبه ای که به اندازه یک تنهایی ست
دل من که به اندازه یک عشق است
به بهانه های ساده ی خوشبختی خود مینگرد
من از نهایت تاریکی شب حرف می زنم
من از نهایت شب عشق حرف می زنم
اگر به کلبه ی من آمدی ای مهربان
برای من چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم!!!
موفق باشی
سلام سپهر جان
خیلی زیبا بود و دلنشین
موفق باشید
سلام ...
پیشاپیش عید سعید فطر رو به شما و همه مسلمانان دنیا تبریک میگم
مخلص داش سپهر
موفق باشی.
az sher o adabiat chizi halim nemishe:d vali khoob bood bye
سلام چقدر قشنگ بود .
...
از بطن نور صدایی تاریک می آید ...